تنهـايـى

سپـﯦـــددشـﭠـــ سراﮮهمـﮧ

شـﮩࢪﮮ دࢪ مـࢪڪز آبشاࢪهاﮮ بـﭔشـﮧ ،گـࢪﭔﭞ،چڪان،ﭡـلـﮧ زنگ(شوﮮ)

تنهـايـى

همــه ي ادمــا ديــر يا زود طعـــم تنـــهايي رو ميچشن ..

يه روز ميفهمـــن آدمها نميــان كه تا ابد بمونــن

ميفهميـــم كه توي يه جبـــر لعنتي گيــر كرديم

اينكه يه زماني فكر ميكرديــم ميتونيم از پس همه چي بربيـــايم گذشتـــه

الان رسيديـــم به جايي كه ميگيــم ديگه زورم نميـــرسه , الان ميفهميـــم خيلي جاهـــا مجبوريــم

اونقدري هم قوي نيستيــم كه جلوي همه چي وايسيم

 جلوي رفتـــن ادمايي كه دوسشــون داريم رو بگيريــم

يه روزي كه شايـــد دور نباشــه با صـــداي چرخهاي چمــدون كه روي كاشي كشيــده ميشه بيـــدار ميشيم و رفتـــن اون فـــرد رو تماشا ميكنيــم بــدون اينكه بـــاور كنيم 

ميره و نميتونيــم كاري كنيم واسه مونـــدنش

نگــه داشتنش

حـــالا دوباره پـــرت شديم تو عمـــق دره ي تنـــهاييامون

دوباره همون قهـــوه هايي كه هميشه ســـرد ميشه

همون سيـــگاري كه روي ميــز افتاده

همون كتـــابايي كه خونده نشده

همون ادمي كه هـــزار بار از پشت پنجـــره ميبينمش و نيــست ..

ميرسيم اخـــر قصه

و ميفهميـــم اخـــر قصه هم هيچـــي نيست

اخر اين زنـــدگي هم مثل اولش تنـــهاييـــم !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ 9 مرداد 1394برچسب:تنهـايـى, ] [ 19:38 ] [ مـﭔﻼد♥ڪـࢪدﮮ ] [ ]